هر بازار و صنعتی دو استراتژی برتر میتواند داشته باشد: یکی ساده سازی قیمت و دیگری ساده سازی محصول. سادهساز قیمت، با کاهش ویژگیهای غیرضروری محصولات، هزینهها و قیمت محصول را دستکم به نصف قیمت محصولات مشابه رقبا کاهش میدهد و سادهساز محصول با بهبود محصول، لذت استفاده از آنها را به مشتریان هدیه میکند.
اما برای شروع کار و انتخاب یکی از این دو استراتژی، علاوهبر توانمندیها و علاقهمندیهای داخلی شرکت باید به فضای خالی بازار توجه کرد. کدام جایگاه خالی است و برای کسب کدام جایگاه باید با رقیبی قدرتمند درگیر شویم؟ داستان موفقیت جنرال موتورز زمانی شروع شد که شرکت فورد، خود را به خوبی بهعنوان ساده سازی قیمت مطرح کرده بود و تنها جایگاه سادهساز محصول خالی بود.
سال ۱۹۲۱ بود که پییر دوپونت، رئیس جنرال موتورز از معاون عملیاتی خود، آلفرد اسلوان خواست تا از طریق بازنگری در سیاستهای محصول بهدنبال استراتژی جدیدی برای رقابت با فورد باشد. آینده تاریکی پیشروی آنها بود: فورد رهبر غالب بازار شده بود و ۶۲ درصد سهم بازار را تصاحب کرده بود؛ جنرال موتورز تنها ۲۵ درصد از بازار خودروی آمریکا را در اختیار داشت. وضعیت هزینهها و سود از این هم بدتر بود؛ چراکه حجم تولید آن بین ۵ شرکت مجزا تقسیم شده بود که هر کدام از آنها علاوهبر رقابت با فورد، با یکدیگر هم رقیب بودند.
وظیفه دشواری به اسلوان محول شده بود و به دلیل پیشرفتهای فورد در زمینه ساده سازی قیمت، تمایلی نداشت که از این طریق به رقابت با فورد اقدام کند. در مقابل، تصمیم گرفت که جنرال موتورز را به سمت ساده سازی محصول پیش ببرد و محصولاتی تولید کند که خاص و مورد اقبال بخشی از بازار باشد. او بخشهای بازار را تعریف کرد و محصولات جدید را برای به وجد آوردن بازار هدف خود طراحی کرد. او کار خود را با متمایز کردن ۵ شرکت جنرالموتورز آغاز کرد.
برای دیدن ادامه مطلب بر روی لینک کلیک کنید: پیروزی جنرال موتورز با روش ساده سازی